نگاه امروز

ساخت وبلاگ
تفکر و ترجمه : یا متن دیگر تفکروترجمه : یا متن دیگر  آیا ترجمه همان تفکراست ؟ یا تفکرهمان ترجمه است ؟ آیا ترجمه ی متن ، محصول فرآیند  فهم  مترجم از متن است و دانش او ، یا در حقیقت متن دیگر است  ؟ منظور دریدا چیست ؟  آیا یک مترجم را می توان به صرف ترجمه متفکر نامید ؟ آیا مترجم  فقط انتقال دهنده تفکر گروهی یا فردی  است که در آن زبان اندیشیده و مترجم با درک هستی متن ، آن رابه زبان دیگر برگردانیده است ؟ آیا مترجم می تواند و حق دارد به عنوان متفکر از متن ترجمه ی خود دفاع کند و یا باید به عنوان یک امانت دار ، بی طرف باقی بماند ؟ این موضوع ، متاسفانه در ایران کمتر مورد مناقشه است. در صورتی که در غرب همین موضوع خود سوژه جالبی برای مبا حث نظری در حوزه ی نقد و تفکر است . مترجمین محترم اکثرا اهل مفهوم سازی و اندیشه ی مستقل و صاحب نظر در حوزه ی نقد و تفکرعلمی نیستند بلکه گاه گاهی به این حوزه ها ورود می کنند . حال آنکه صرفا گرد آوری کننده هستند . اگر مترجم محترمی همچون استاد دریا بندری وارد حوزه نقد ادبیات داستانی می شود با آن اندوخته غنی زبانی و شناخت  تاریخی - فلسفی غرب ، و به دلیل شناخت کافی از جهان داستان ، نقد های بیاد ماندنی می نویسد . مقدمه معروف ایشان بر کتاب " راگتایم " دکتروف با زبان ومنطق معماری و مهندسی شده ای ، مبحث مدرنیته و پسا مدرن را تا متن مرجع بالا می برد . و یا اگر داریوش شایگان وارد حوزه تفکر و نقد می شود عمری را بر سر تفکر و ترجمه ی هد فمند  صرف کرده و بر اساس نیاز به ترجمه پرداخته است و اطلاق گرد آورنده بر ایشان بی انصافی است . اما صرف ترجمه چند کتاب درسنامه و مفاهیم تئوری پایه نظریه های ادبی ،نمی توان وارد حوزه نقد و نگاه امروز ...
ما را در سایت نگاه امروز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mebrahimmehdizadeha بازدید : 133 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1400 ساعت: 20:45

نقد وآداب آن  شعر داستان وهنر، حاصل تبانی ونتیجه ای ناشی ازسرخورده گی وانفعال هنرمند است ازجهان پیرامون اش که با دوعامل زبان هنری وتخیل ، جهان دیگری را میآفریند که هیچ شباهتی به جهان واقعی وموجود ندارد . این محصول تا زمانی که به عرصه عمومی نیامده متعلق به پدید آورنده ی آن است . اما به مجردی که نشر، عرضه ی تماشا ودراختیارعموم قرارگرفت دیگرمتعلق به تولید کننده ی آن نیست و تحقیقن والزاما ، مورد قضاوت ، بررسی ، تحلیل ، نقد و داوری قرارخواهد گرفت وگریزی هم ازآن نیست . این بررسی وتحلیل درحقیقت مورد استفاده وسودمندی سه نفریا گروه میشود . الف: مولف ب: خواننده پ : منتقد ( منتقد متن) الف -- مولف : نقد ، شناخت نویسنده است ازخودش ، توسط دیگری . به عبارت دیگرنقد ، کشف حجاب جان وجهان نویسنده است به واسطه منتقد ، ازنگاه دیگران . مولف خودش را درآینه ی دیگران با فرصت مناسب نگاه میکند وبه این آگاهی میرسد که اثرش تا کجا تاثیرگذاربوده است . ازطرفی این نقد فرصتی ست که منتقد دراختیارپدیدآورنده ی اثر، قرارمیدهد تا از وزن خود مطلع شود . ازطرفی دیگر، دررفع نواقص کوشا وتقویت نقاط قوت خویش آگاهی یابد . نویسنده ی باهوش ومستقل و مسلط به جان وجهان هستی وصاحب رای ، با نقد منتقد به جان وجهان منتقد نیز ورود میکند ودرصورت عمق و ژرفا ، شناخت پایگاه وخاستگاه اجتماعی اش،ازاوخواهد آموخت درغیراین صورت، بازآموخته است ازمنظری دیگر . درهرحال ، نویسنده ازنقد منتقد درهرصورت وامکانش ، بازنده نیست . ب -- خواننده : ما ، همیشه با یک طیف وقشرخواننده ی متون ادبی ،طرف نیستیم. اما اقشاررا میتوان به سه گروه تقسیم کرد . هرچند این دسته بندی داعمی و حرف آخرنیست . خواننده معمولی یا متعارف . خواننده ی فرهیخته یا بالاترازمت نگاه امروز ...
ما را در سایت نگاه امروز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mebrahimmehdizadeha بازدید : 113 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1400 ساعت: 20:45

 میراث  رفته بودیم برای فروش باغ کوچک مان اطراف شیراز ، نزدیکیهای غارشاهپورِ کازرون . سند دست نویس نزد برادرم بود با سابقه ی صد ساله وآخرین مهرشورای محل و...مالکیت پدر که از پدربزرگمان به او به ارث رسیده بود با مهر وامضاء ی بسیار ، که هر شک وشبهه ای، را پس میزد . برادرم باغ ودهکده را، سال ها پیش دیده بود ومحل را خوب میشناخت .اما من اولین بارم بود که به آنجا می رفتم وازاو حرف شنوی داشتم . تغییرات زیادی رخ داده بود . این را برادرم میگفت .اینجا وآنجا خانه هائی به سبک جدید وشهری، دربعضی محل ها و باغ ها، ساخته بودند که یاد خانه های اعیانی درحومه شهرهای بزرگ می افتادم با ماشین های مدل جدید که جلو در و یا داخل خانه ها و باغ ها پارک شده بود . باغ پدر،مدت ها دست یکی ازساکنان محلی،کهزاد نامی بود که بعد از فوت اش ، پدر این کار را به پسرش واگذاشته بود . پرسان پرسان خانه اش را پیدا کردیم . حالا دم غروب است و مهمان خانه ی روستائی او بودیم با مادر و همسر و بچه های قد ونیم اش . مادری ِزبان آور ،مسلط به محل وآشنا با خلق و خوی پدر . یک ریز حرف میزد و از سخاوت پدر میگفت و برای تهیه بساط پذیرائی واحتمالا شام ، نوه ها را به جاهائی می فرستاد . پیرزن از امانت داری خود وکهزاد وپسرش میگفت و خدمتی که این مدت به خانواده ما کرده وبعد از پولی که بابت فروش انار ومرکبات دراین سه سال از پدردریغ نداشته، گفت . چیزی که من از آن بی خبر بودم و حداقل فکر می کردم که عوضی میشنوم ویا چیزی هست که من از آن سردرنمیآورم .این سخنان همراه با تعارف و پراکنده گوئی ِ تند وتیز و با زبان شیرین ِمحلی میگفت که فرصت فکرکردن را ازآدم می گرفت . گاه از یتیم داری حرف می زد گاه از سمپاشی سالی دوباره باغ می گفت.درمیان یک رف نگاه امروز ...
ما را در سایت نگاه امروز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mebrahimmehdizadeha بازدید : 116 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1400 ساعت: 20:45